بسم الله
سلام
من حرفی ندارم، دوس داشتم براتون شعر بنویسم اما حوصله ندارم.
پیشنهاد من برای مراسم روز شهادت، از ساعت 10 صبح، کارگر شمالی روبروی پمپ بنزین، مسجد حضرت امیر(ع)، با مداحی حاج محمود کریمی
خود من به شرط حیات حتما میرم اینجا، هرجا رفتید یا حتی نرفتید ما رو دعا کنید.
بسم الله
سلام
بازم مملکت ما لرزید :(
نمیدونم چی شده، خدا داره کم کم هی بهمون نشونه میده تا بلکه ما آدم شیم اما...
این نظر شخصی منه ها البته، حس میکنم اینا یجور هشداره و خدا بخاطر وجود چند تا دونه آدم این مملکتو نگه داشته وگرنه همه جاشو با خاک یکسان میکرد.
بسکه ماها فاسد شدیم و اصلا برامون مهم نیس چکار میکنیم.
الان اگه این وبلاگ زیاد بیننده داشت کلی فحش بارون میشدم که چرت و پرت نگو و عذاب کدومه و... خوشبختانه کم داره :)
جون مادرتون عوض گیر دادن به اونایی که ضریح میسازن اگه میتونین به این بندگان خدا کمک کنید.
اینم دانلود کنید، مال پریشبه، تا بفهمید چرا اسم پستم امون از دل زینبه
http://s2.saralah.net/archive/1392/nava/fatemiye/[www.saralah.net]Fatemiye92-Shab05-Track06.mp3
راستی این مصیبتا به گرد مصیبت کربلا میرسه؟؟؟
یا علی
بعد نوشت: آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی حال میکنم وقتی می بینم مداحی که زیرصدای حاج محمود تو مسجد الهادی تو محرم میگفت حسین، حسین، الان تو فاطمیه میگه حسن، حسن، حسن،حسن، حسن، حسن،حسن، حسن، حسن،حسن، حسن، حسن،حسن، حسن، حسن،حسن، حسن، حسن
آخ قربون غریبیت برم امام حسن (ع) چی کشیدی تو کوچه
کاش میمردم، نمیدیدم حال مادرم پریشونه
کاش میمردم، نمیدیدم چادری که غرق در خونه
بسم الله
این آهنگو برا بار اول امروز شنیدم، خیلی قشنگه. شعرشو نوشتم.
آهنگشم بعدا میذارم که اگه کسی خواست گوش کنه.
خودم با خودم آشتی می کنم *** خودم با خودم هی بهم می زنم
من اونقدر تنها شدم بعد تو *** که با سایم اینجا قدم می زنم
بدون بهونه بدون دلیل *** برای خودم عطر و گل می خرم
مث آدمایی که دیوونه اند *** صدات می کنم اسمتو می برم
خودم با خودم زندگی می کنم *** خودم می گمو هی خودم می شنوم
دلم خیلی از دست دنیا پره *** صدای تورو دیگه کم می شنوم
خودم با خودم درد ودل می کنم *** تا از گریه، از غصه خوابم بره
می دونم نمیفهمی تو این اتاق *** چقدر زندگی بی تو سخت می گذره
ته تنهایی همینجاست که میگن *** این همون آخر دنیاست که میگن
دریافت آهنگ
حجم: 3.28 مگابایت
بسم الله
سلام مجدد به دوستان اندک بنده
امروز اومدیم سرکار و خیلی خبری نیست.
امسال عید بدی نبود، کلاه قرمزی و آقوی همساده ی خوبی دیدیم :)
پایتخت و گاهی اوقاتم خنده بازارو دیدیم، مهمونی رفتیم و این آخریم عروسی که عکساشو بعدا میذارم تو این پست، پسر عمم یعنی آخرین نوه ی پدری قبل از من (به لحاظ سنی) ازدواج کرد و حتی یکی دوتا از کوچکترا هم متاهل شدن و ظاهرا نوبت منه (آیکون اسماعیل با نیش کاملا بسته، آره جون خودت)
همین دیگه
اینم یه عکس یادگاری تو نجف اشرف، 6 ماه از سفرمون گذشت متاسفانه :((
دوستان از راست: علیرضا محمدی هم اتاقیم که با هم چند تا سفر رفتیم تا حالا، فرج الله دخانیان، من
بسم الله
سلام به همگی
این شعر رو تازه دیدم، فوق العاده زیباست از استاد شهریار که واقعا عاشقشم
برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم
حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
سادهدل من که قسم های تو باور کردم
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم
تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار
گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم
زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی
که من از خار و خس بادیه بستر کردم
در و دیوار به حال دل من زار گریست
هر کجا نالهٔ ناکامی خود سر کردم
در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم
اشکریزان هوس دامن مادر کردم
اشک از آویزهٔ گوش تو حکایت می کرد
پند از این گوش پذیرفتم از آن در کردم
بعد از این گوش فلک نشنود افغان کسی
که من این گوش ز فریاد و فغان کر کردم
ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در
چشم را حلقهصفت دوخته بر در کردم
جای می خون جگر ریخت به کامم ساقی
گر هوای طرب و ساقی و ساغر کردم
شهریارا به جفا کرد چو خاکم پامال
آن که من خاک رهش را به سر افسر کردم
فوق العاده است، بهتون پیشنهاد میکنم اشعار ایشون رو از دست ندید
یا علی
بسم الله
سلام
ما بچه سیدا هرچقدرم داغون و کثیف باشیم بازم ارادتمون به حضرت زهرا(س) یجور دیگه است
اینقدر بین رفتن و ماندن نمان، بمان
پیرم نکن ز بار غمت ای جوان، بمان
خورشید من، به جانب مغرب روان مشو
قدری دگر بخاطر این آسمان، بمان
مهمان نه بهار علی پا مکش ز باغ
نیلوفر امانتی باغبان، بمان
راضی مشو دگر به زمین خوردنم، مرو
بازی نکن تو با دل این پهلوان، بمان
روی مرا اگر به زمین میزنی بزن
اما بیا بخاطر این کودکان، بمان
در کارخیر حاجت هیچ استخاره نیست
اینقدر بین ماندن و رفتن نمان، بمان
التماس دعا