سلام
یک سالت شد وبلاگم :*
ببخشید انقدر دیر تبریک گفتم بهت
خدایا ممنونم که پشتم هستی و ممنونم که هیچوقت تنهام نذاشتی.
خدایا حتی برای لحظه ای به اندازه ی پلک زدن من و زندگیمو به آدمیزاد واگذار نکن. خودت مثل همیشه پشتم باش و قدم به قدم من و زندگیمو جلو ببر
امروز میخواستم از تولدم توی وبلاگم بنویسم اما میگن یه اتفاقایی توی روز عید غدیر افتاده که حسابی اعصابمو به هم ریخت، صحبت از گاز گرفتن و راه بستن و... شده. دوستان مومن و خداجوی جنبش سبزی هم یکدفعه به دایرهالمعارف حدیثشون رجوع کردند و حدیث مناسب این ایام رو پیدا کردند. بله، حضرت امیر(ع) میفرمایند: «اگر در یک جای دورافتاده از بلاد اسلامی خلخال از پای زن یهودی دربیاورند، اگر مرد مسلمان از این غم بمیرد من او را سرزنش نمیکنم.» در اینکه این حدیث درسته ما هم شکی نداریم اما بحث کاربردش در اینجا مطرحه. بله البته اگه دست زنی در بلاد اسلامی گاز گرفته بشه سزاواره که مرد مسلمان از این غم بمیره اما اگه زن مسلمانی دست بچهشو بگیره و بره توی محلشون یعنی خانی آباد، یا نه اصلا بچه ای هم نداشته باشه و درحال برگشت از سر کارش به سمت خونشون توی پونک باشه و اتفاقی یه خانم بدحجاب ببینه و خیلی آروم و مودبانه به اون خانم تذکر بده که حجابتو درست کن و اون خانم بدحجاب بیوفته بجونش و تا میخوره بزنتش و ارازل و اوباش محله هم از اون خانم بدحجاب طرفداری کنن و مامور نیروی انتظامی هم بجای اینکه از این غم بمیره وایسه و فقط صحنه رو تماشا کنه، تکلیف مرد مسلمان چیه؟ تکلیف امت مسلمان کلاً چیه؟ آقایون و خانومای حدیثدان جنبش سبزی اون موقع کجا بودن؟ چرا ککشونم نگزیده مردان مسلمان؟ احتمالا حدیث رو حضرت علی فقط برای جنبش سبزیها گفتن (نعوذ بالله) نه؟ یا شایدم فقط برای خانواده سرانشون؟ الله اعلم
حالا اینها به کنار، این وزارت اطلاعات مگه وزارت اطلاعات دولت مورد پسند شما نیست؟ آقای روحانی مگه رئیس جمهور منتخبتون نیست؟ (با احترام کامل برای آقای روحانی و همه رای دهندگان به ایشون) الان وزارت اطلاعات دولت راستگو و منتخب شما داره میگه که قضیه اونجوری نیست که شایعه شده (یا دختر موسوی خودش شایعه کرده)، حالا به ما بگید تکلیف چیه؟ الان باید از وزارت اطلاعات دولت منتخب هم مثل الهه راستگو که بدردتون نخورد و اوامرتون رو انجام نداد رد بشید دیگه نه؟ کلاً دیگی که برای شما نجوشه...، درسته؟
یه سری دیگه از مومنین و متدینین ضد نظام در پستها و کامنتهای خودشون در فیسبوک و پلاس صحبتهای جالبی رو مینویسند، از جمله اینکه «باز هم راه سادات رو بستند و بهشون سیلی زدند و گازشون گرفتند و...» یا اینکه «یزید هم بعد از هتک حرمت سادات بیشتر از چند ماه حکومتش پابرجا نموند و...» و یا یه چیز جالبتر اینکه «یزید هم حتی با زن و دختر امام حسین این کارو نکرد»!!!! در جواب این علامگان دهر باید بگیم که فتنهگران گرامی شما مثل اینکه درستون رو خوب گوش نکردیدها یا اینکه اساتیدتون سواد دینیشون در حد... بوده. اولا که خیلی بیشرمی زیادی میخواد که این واقعه رو به کوچه و بستن راه و سیلی به حضرت زهرا(س) شبیه بدونیم. ثانیا که یزید دختر بدحجاب یک فتنهگر را هتک حرمت نکرد (با فرض اینکه واقعا هتک حرمتی در کار باشه)، بلکه فرزندان و نوههای حضرت رسول و حضرت زهرا(س) رو هتک حرمت کرد، و باز هم باید بگم اینکه بیشرمانه این اتفاقات رو با اتفاقاتی که در کربلا یا کوچه بنی هاشم افتاد مقایسه میکنید نشان از فقر اطلاعات دینی و فقر دین و ایمان شما داره، هرچند که از کسانی که نماز جمعه میخونند اون هم مختلط!!! و با کفش!!!! بیشتر از اینا انتظاری نیست. اما خیالتون راحت باشه تا ما هستیم نظاممون اتفاقی براش نمیوفته. اون کسی که میگه یزید با دختر امام حسین این کارو نکرد فقط قضاوت کنه گاز گرفتن دست دختر عاقله و بالغه و رشیده دردش بیشتره یا کشیدن گوشواره از گوش دختر 3 ساله و پاره کردن گوشش و سوزوندن موهاش و روی خارهای بیابون دووندنش و...
یک چیز دیگه هم میگم و سرتون رو بیشتر از این درد نمیارم، اونم اینکه میگن میرحسین و زهرا رهنورد داشتن این صحنه ها رو میدیدن، شما که خودتون رو با امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) مقایسه میکنید بد نیست بدونید که چند تا از برادران حضرت زینب(س) و دو تا فرزندشون و چندین نفر از برادرزاده هاشون رو جلوی چشمشون تکه تکه کردند (هرچند ایشون بعدش گفتند هرچه دیدم زیبایی بود)، پس شما هم برای یه اتفاق اینچنینی (باز هم تاکید میکنم اگر راست باشه) خودتون رو خیلی اذیت نکنید. یاد اون روزی بیوفتید که همین زینب(س) عزادار همین خانواده و مردان خانوادهاش بود اما شماها ریختید توی خیابون و کف و سوت زدید. نمیدونم چرا اون موقع امام حسین(ع) و زینب(س) و مادرشون رو نمیشناختید اما یکدفعه از پنجشنبه ی هفته ی قبل همه تون عاشوراشناس و فاطمیهشناس شدید.صاحب من، خالق من، داور من، یاور من حیف، تو را داشتم و غیر تو را بنده شدم
شعله ای از نار بُدم، شاخه ای از خار بُدم با نظر رحمت تو باغ گل از خنده شدم
قطره بُدم بحر شدم، ذره بُدم مهر شدم بلکه درخشنده تر از مهر درخشنده شدم
وصل تو شد عزت من، هجر تو شد ذلت من با تو سرافراز ولی، بی تو سرافکنده شدم
وای بر این بندگی ام، مرگ بر این زندگی ام مرده ی یک عمرم و در خاک لحد زنده شدم
بارخدایا کرمی، از یم اخلاص نمی کز شرر عُجب و ریا آتش سوزنده شدم
سیل گنه برد مرا، بحر بلا خورد مرا وای که من غرق در این بحر خروشنده شدمخاک قدوم ولی ام، میثم دار علی ام با نفس شیر خدا زنده و پاینده شدم