صاحب من، خالق من، داور من، یاور من حیف، تو را داشتم و غیر تو را بنده شدم
شعله ای از نار بُدم، شاخه ای از خار بُدم با نظر رحمت تو باغ گل از خنده شدم
قطره بُدم بحر شدم، ذره بُدم مهر شدم بلکه درخشنده تر از مهر درخشنده شدم
وصل تو شد عزت من، هجر تو شد ذلت من با تو سرافراز ولی، بی تو سرافکنده شدم
وای بر این بندگی ام، مرگ بر این زندگی ام مرده ی یک عمرم و در خاک لحد زنده شدم
بارخدایا کرمی، از یم اخلاص نمی کز شرر عُجب و ریا آتش سوزنده شدم
سیل گنه برد مرا، بحر بلا خورد مرا وای که من غرق در این بحر خروشنده شدمخاک قدوم ولی ام، میثم دار علی ام با نفس شیر خدا زنده و پاینده شدم
حلول ماه مبارک رمضان
بر عموم میهمانان الهی مبارک باد.
دعاى روز اول ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ
وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی
فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ
یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.
انگار بازی دزد و پلیس و گرگم به هوا، بین بزرگترها خیلی جدیتر از آن است که فرصتی هم برای خنده و شادی کوچکترها بماند...
بچهاند دیگر، سر در نمیآورند که این بازیها بین بزرگترها در جریان است، برای بعضی لذتی دارد که شراب نیز به آن حد مستشان نمیکند...
اما کوچولوها راستی راستی میمیرند...
راستی راستی سرشان زیر تیزی برکشیده شده از هوسهای شیطانی، انگار خیلی زودتر از آنکه بشود فکرش را کرد، از بدن جدا میشود و تنشان...
تنشان با اسباب بازیهایی که آن طرف دنیا تولید میشود، انگار بسیار سر ناسازگاری دارد...
بچهها نمیفهمند، بچهاند دیگر...
فکر میکنند مادر و پدر همیشه نازشان میکنند و همیشه هستند، نمیفهمند میشود به راحتی آب خوردن و در یک لحظه سوخت و نابود شد.
بچهها لپهای نازی دارند، انگار خدا فقط آنها را برای خندیدن این طور آفریده است، تا گل بیندازد و دیدنی شود... آنها گردنهای لطیفی دارند، شاید برای ترکشهای بمبهای خوشهای آفریده نشده است و تنهایی که لباس ضخیم نیز ممکن است بر لطافت آنها خدشهای وارد کند...
بچهها خیلی ناز و لطیفند... دلهایی دارند بیکینه و سیاهی... مال هر کجا میخواهند باشند، ایرانی، سوری، فلسطینی، افغانی و حتی آمریکایی و ...
و باز هم عکسهایی از بچههای نازنین و دوست داشتنی... که دیگر برای مادرانشان نمیخندند...
انسان در این دنیا همواره با حوادث تلخ وشیرینی دست و پنجه نرم می کند که هریک به نوبه خود می تواند فراز و نشیب های فراوانی را در جاده ی زندگی پیش روی او قرار دهد.
در این میان آنچه نمی توان نادیده گرفت آن است که آدمی با توجّه به ساختاری که دارد در برخورد با این حوادث به تنهایی نمی تواند آرامش و ثبات روحی خود را حفظ نماید، و لذا ما می بینیم که بسیاری از انسان ها در پیچ و خم زندگی، خود را آسیب پذیر نشان داده و پس از مدتی ضربه های بسیار سنگین و طاقت فرسایی را از نظر روانی متحمل می شوند،که این امر به قدری واضح و روشن است که هر گاه به نوای دل آنها گوش جان فرا دهیم، خستگی روحی و فرسودگی باطنی را به خوبی در وجودشان احساس خواهیم کرد.
خالق بی همتا که بر اوضاع جهان هستی و موجودات آن تسلّط و اشراف کامل دارد از این موضوع با خبر بوده و به منظور حل مشکل، نسخه ای شفابخش را به او تجویز نموده، تا در سایه ی عمل به آن بتواند به طور معجزه آسا دردهای روحی و باطنی خود را درمان کند، و از این طریق یک زندگی شیرین و لذّت بخشی را در این دنیا تجربه نماید.
آن نسخه شفابخش که همچون آبی بر آتش، می تواند شعله های آتش درون را خاموش نماید، عمل بسیار ارزشمند تهجّد و شب زنده داری است.