امروز میخواستم از تولدم توی وبلاگم بنویسم اما میگن یه اتفاقایی توی روز عید غدیر افتاده که حسابی اعصابمو به هم ریخت، صحبت از گاز گرفتن و راه بستن و... شده. دوستان مومن و خداجوی جنبش سبزی هم یکدفعه به دایرهالمعارف حدیثشون رجوع کردند و حدیث مناسب این ایام رو پیدا کردند. بله، حضرت امیر(ع) میفرمایند: «اگر در یک جای دورافتاده از بلاد اسلامی خلخال از پای زن یهودی دربیاورند، اگر مرد مسلمان از این غم بمیرد من او را سرزنش نمیکنم.» در اینکه این حدیث درسته ما هم شکی نداریم اما بحث کاربردش در اینجا مطرحه. بله البته اگه دست زنی در بلاد اسلامی گاز گرفته بشه سزاواره که مرد مسلمان از این غم بمیره اما اگه زن مسلمانی دست بچهشو بگیره و بره توی محلشون یعنی خانی آباد، یا نه اصلا بچه ای هم نداشته باشه و درحال برگشت از سر کارش به سمت خونشون توی پونک باشه و اتفاقی یه خانم بدحجاب ببینه و خیلی آروم و مودبانه به اون خانم تذکر بده که حجابتو درست کن و اون خانم بدحجاب بیوفته بجونش و تا میخوره بزنتش و ارازل و اوباش محله هم از اون خانم بدحجاب طرفداری کنن و مامور نیروی انتظامی هم بجای اینکه از این غم بمیره وایسه و فقط صحنه رو تماشا کنه، تکلیف مرد مسلمان چیه؟ تکلیف امت مسلمان کلاً چیه؟ آقایون و خانومای حدیثدان جنبش سبزی اون موقع کجا بودن؟ چرا ککشونم نگزیده مردان مسلمان؟ احتمالا حدیث رو حضرت علی فقط برای جنبش سبزیها گفتن (نعوذ بالله) نه؟ یا شایدم فقط برای خانواده سرانشون؟ الله اعلم
حالا اینها به کنار، این وزارت اطلاعات مگه وزارت اطلاعات دولت مورد پسند شما نیست؟ آقای روحانی مگه رئیس جمهور منتخبتون نیست؟ (با احترام کامل برای آقای روحانی و همه رای دهندگان به ایشون) الان وزارت اطلاعات دولت راستگو و منتخب شما داره میگه که قضیه اونجوری نیست که شایعه شده (یا دختر موسوی خودش شایعه کرده)، حالا به ما بگید تکلیف چیه؟ الان باید از وزارت اطلاعات دولت منتخب هم مثل الهه راستگو که بدردتون نخورد و اوامرتون رو انجام نداد رد بشید دیگه نه؟ کلاً دیگی که برای شما نجوشه...، درسته؟
یه سری دیگه از مومنین و متدینین ضد نظام در پستها و کامنتهای خودشون در فیسبوک و پلاس صحبتهای جالبی رو مینویسند، از جمله اینکه «باز هم راه سادات رو بستند و بهشون سیلی زدند و گازشون گرفتند و...» یا اینکه «یزید هم بعد از هتک حرمت سادات بیشتر از چند ماه حکومتش پابرجا نموند و...» و یا یه چیز جالبتر اینکه «یزید هم حتی با زن و دختر امام حسین این کارو نکرد»!!!! در جواب این علامگان دهر باید بگیم که فتنهگران گرامی شما مثل اینکه درستون رو خوب گوش نکردیدها یا اینکه اساتیدتون سواد دینیشون در حد... بوده. اولا که خیلی بیشرمی زیادی میخواد که این واقعه رو به کوچه و بستن راه و سیلی به حضرت زهرا(س) شبیه بدونیم. ثانیا که یزید دختر بدحجاب یک فتنهگر را هتک حرمت نکرد (با فرض اینکه واقعا هتک حرمتی در کار باشه)، بلکه فرزندان و نوههای حضرت رسول و حضرت زهرا(س) رو هتک حرمت کرد، و باز هم باید بگم اینکه بیشرمانه این اتفاقات رو با اتفاقاتی که در کربلا یا کوچه بنی هاشم افتاد مقایسه میکنید نشان از فقر اطلاعات دینی و فقر دین و ایمان شما داره، هرچند که از کسانی که نماز جمعه میخونند اون هم مختلط!!! و با کفش!!!! بیشتر از اینا انتظاری نیست. اما خیالتون راحت باشه تا ما هستیم نظاممون اتفاقی براش نمیوفته. اون کسی که میگه یزید با دختر امام حسین این کارو نکرد فقط قضاوت کنه گاز گرفتن دست دختر عاقله و بالغه و رشیده دردش بیشتره یا کشیدن گوشواره از گوش دختر 3 ساله و پاره کردن گوشش و سوزوندن موهاش و روی خارهای بیابون دووندنش و...
یک چیز دیگه هم میگم و سرتون رو بیشتر از این درد نمیارم، اونم اینکه میگن میرحسین و زهرا رهنورد داشتن این صحنه ها رو میدیدن، شما که خودتون رو با امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) مقایسه میکنید بد نیست بدونید که چند تا از برادران حضرت زینب(س) و دو تا فرزندشون و چندین نفر از برادرزاده هاشون رو جلوی چشمشون تکه تکه کردند (هرچند ایشون بعدش گفتند هرچه دیدم زیبایی بود)، پس شما هم برای یه اتفاق اینچنینی (باز هم تاکید میکنم اگر راست باشه) خودتون رو خیلی اذیت نکنید. یاد اون روزی بیوفتید که همین زینب(س) عزادار همین خانواده و مردان خانوادهاش بود اما شماها ریختید توی خیابون و کف و سوت زدید. نمیدونم چرا اون موقع امام حسین(ع) و زینب(س) و مادرشون رو نمیشناختید اما یکدفعه از پنجشنبه ی هفته ی قبل همه تون عاشوراشناس و فاطمیهشناس شدید.بسم الله
سلام
این داستان از خودمه و هرگونه تشابه اسمی و رسمی که با بعضیا میبینین کاملا عمدیه. نقلش هم با ذکر منبع بلامانعه
یک بود یکی نبود، یک روز اکبر آقا (همون بابای انقلاب خودمون) تو خونه نشسته بود (شایدم ایستاده بود یا خوابیده بود) که یکی باهاش تماس گرفت، نگاه کرد به آیدی کالر (بله اونا اون زمان آیدی کالر داشتن چون از اول مایه دار بودن) دید کد +33 افتاده فهمید از فرانسه است، گوشی رو برداشت و دید امام هستن، سلام و احوالپرسی همیشگی و ... بعد امام گفت اکبر جان اینجا به من خیلی خوش میگذره، من میگم نمیشه انقلابو بیخیال شیم من همینجا تو فرانسه بمونم هوای خوب و مردم خوب و آرامش و... خلاصه لذتشو ببرم؟ بابای انقلابو میگی یهو عصبانی شد گفت آقاجان این چه صحبتیه؟ مردم چی میگن؟ خلاصه اینجا آیت الله ما امام رو برگدوندن و امام اومدن و انقلاب کردند اما خودتون قضاوت کنید اگه حاج آقا امام رو بر نگردونده بود انقلاب به نام امام نوشته میشد؟ عمرا. خود حاج آقا میتونست انقلاب کنه و اونوقت دیگه این انقلاب بی نام هاشمی رفسنجانی در هیچ جای جهان شناخته شده نبود، اما اینکارو نکرد، چرا؟ تواضع آقا تواضع
بعد از انقلاب یک روز دیگه امام تماس گرفتن با حاج آقا گفتن اکبر جان این شعار چطوره؟ حالا هی تلفن خش خش میکرد (این مهدی با تلفن ور میرفت)، حاجی گفت چه شعاری؟ امام گفتن نه غ....خخخخخششششششش نه شر...خخخخششششش ج....خخخششششششش، اکبر آقا گفت آقا صداتون خش خش میکرد میشه تکرار کنید؟ دوباره امام تکرار کردند نه غ....خخخخخششششششش نه شر...خخخخششششش ج....خخخششششششش اکبر آقا با توجه به هوش سرشارشون گفتند امام تنها چیزی که میتونن گفته باشن اینه: نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، بعد به امام گفتن آقا من مخالفم. یعنی چی؟ باید بگیم نه غربی نه شرقی جمهوری اسلامی، خلاصه اینکه این شعار امام در سینه آیت الله حفظ شد تا به موقع خاطره اش رو تعریف کنند. در سال 88 هم جوونای مملکت که به تقلب آشکار در انتخابات معترض بودند در اصل شعاری رو میدادند که امام سالها پیش موافق بودند با سر دادنش اما خب آقای هاشمی نگذاشته بودند. (فقط ببینید آقای هاشمی چند بار امامو نجات داده ها)، بله خاطره موافقت امام با حذف مرگ بر آمریکا و مرگ بر ضد ولایت فقیه رو هم که خودتون میدونید.
القصه طوطیان شکرشکن روایت میکنند که آیت الله ما از این خاطرات از امام فراوون دارند اما امام به ایشون سفارش کرده بودند که شما اینارو نگو چون مردم ما جنبه ندارن اوردوز (over dose) میکنن از این همه تفاوتایی که خاطرات شما با مواضع قبلی من داره، شما صبر کن حاج حسن کلیدساز ما بیاد روی صحنه، بعد که ایشون دلا رو آماده کرد شما روضه ی آخرو بخون و دلا رو روانه ی کاخ سفید کن پیش حسین جون.
این بود قصه ی ما، اگه منو ندیدید حلال کنید برو بکس.
پ.ن.1. بیت امام (ره) که درباره این خاطرات آیت الله هیچ نظری ندارند و تازه اونام نظرات امام رو راحت تحریف میکنند روشون میشه اون دنیا تو چشم پدر و پدربزرگشون نگاه کنن آیا؟
پ.ن.2. اگه کسی فکر میکنه من کسی رو در این پست مسخره کردم اشتباه میکنه. اینا برا شما جوکه، برا حاج آقای ما خاطره است.
یا علی
سلام بر تو ای باب المراد
****************
شهادت جانسوز ابن الرضا، حضرت جوادالائمه
امام محمد ابن علی الجواد(ع)
بر عموم شیعیان تسلیت باد.
بسم الله
سلام
ﺭﺍﻭﯼ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻔﺤﺺ ﺷﻬﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ، ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﺪ: ﺩﺭ ﺗﻔﺤﺺ ﺷﻬﺪﺍ، ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﯾﮏ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺎﻧﺰﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﻭ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺯ: ﺳﺠﺪﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﻇﻬﺮ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩ. ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ. ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺷﻮﺕ ﺧﻮﺑﯽ ﺯﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﻮﺷﻢ ﺁﻣﺪ.
ﺭﺍﻭﯼ ﺩﺭ ﺳﻄﺮ ﺁﺧﺮ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ: ﺩﺍﺭﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ ﺷﺎﻧﺰﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﻡ!
سیدِ حسنی: و منم مثل این راوی دارم فکر میکنم. فکر کنم 16 سالی کوچکتر باشم !!!
برای خوندن سخن رهبری برید ادامه مطلب: