بابای انقلاب
- شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۳۹ ق.ظ
بسم الله
سلام
من در یک روز دو بار آپ نمیکنم اما این خیلی قشنگه حیفم اومد نبینیدش.
حسین قدیانی در روزنامه کیهان نوشت:
گاهی یک حرفهایی میزنند بعضیها ها!! به عنوان نمونه، اخیرا یکی از استوانهزادهها در مصاحبه با یک سایت ضد انقلاب گفته؛ «بابا اکبر، انقلاب اسلامی را فرزند خود میداند»! هیچ هم نگفته که انقلاب مظلوم ما را به نام زدهاند یا حکایت دیگر اموال، به نام نزدهاند! یعنی ببینی؛ انقلاب، از همان قبل انقلاب، فرزندشان بوده!! (جالب میشودها!!) یا صبر کردهاند انقلاب متولد بشود، بعد انقلاب را به فرزندی خود قبول کنند!! اون وقت «بابا اکبر، انقلاب را فرزند خود میداند» دقیقا یعنی چه؟! یعنی اسم انقلاب در شناسنامه بابا اکبر، قسمت فرزندان قید شده؟! ذکور یا اناث؟! فرزند چندم؟!... و این حرفا یعنی؛ بابا اکبر از انقلاب بزرگتره؟! و اگه انقلاب، فرزند بابا باشه، یعنی 9 دی که خودش فرزند 22بهمنه، میشه نوه بابا؟! یعنی بابا اکبر جد اعلای بیداری اسلامیه؟!... یعنی بابا، از انقلابی با 300هزار شهید هم بزرگتره؟! یا یعنی اینکه؛ انقلاب با این همه عظمت و شکوه و جاودانگی و ملت و خمینی و خامنهای و خون دل این همه مادر شهید، میشه بچه بابا؟! وانگهی، اگه بابا واقعا انقلاب رو فرزند خود میدونه، پس چرا فقط هوای اون یکی فرزندانشون رو داره؟! پس چرا فقط هوای «ف.ه» و «م.ه» رو داره؟! نکنه این انقلاب، فرزند خونده باباست؟! نکنه از نظر بابا، انقلاب با این همه شهید و جانباز و فرمانده، با این همه بچه رزمنده و جبهه رفته و درب و داغون و شیمیایی و... با این همه «علیرضا و آرمیتا» و... با این همه حسین جان غلام کبیری، فرزند پرورشگاهیه؟! نکنه بابا رفته و انقلاب رو از شیرخوارگاه آمنه تحویل گرفته؟! نکنه از نظر بابا، انقلاب بچه سرراهیه؟! یعنی اینجا هم تبعیض؟!... چطوره که بابا، چشم دیدن نی و ساندیس 9 دی انقلاب رو نداره، اما چیزبرگر خوردن «ف.ه» با آشوبگرا توی همین خیابون انقلاب رو میتونه تحمل کنه؟!... چطوره که بابا هیچ وقت انقلاب رو نمیفرسته برای تفریح بره کیش؟! چطوره که به انقلاب میرسه، بابا شطرنجباز قهاری میشه و به بچههای «شط اروند و رنج بازی دراز» کیش میده؟! چطوره که بابا، هیچ وقت انقلاب رو نمیفرسته لندن، بلکه شعبه دانشگاه آزاد اونجا رو رسیدگی کنه؟! چطوره که انقلاب رو میفرسته روی آنتن، اما اون یکی بچههاش رو میفرسته تورنتو؟!... یعنی اینجا هم تبعیض؟!... و چه جالب! مگه میشه هم انقلاب رو فرزند خود دانست، هم با آمدن خود قند در دل بیبیسی آب کرد؟! مگه میشه هم انقلاب رو فرزند خود دانست، هم با نامه سرگشاده و فتنه 88 خون به دل انقلاب کرد؟! مگه میشه آدم هم بابای انقلاب باشه، هم پدر معنوی احزاب بیمعنویت؟!
اوووووه! یادم رفت. قرار بود مثلا طنز بنویسمها... قرار بود بنویسم؛ اگه واقعا انقلاب، بچه بابا اکبر باشه، لابد باید نتیجهگیری کرد؛
- انقلاب، داداش کوچیکه «م.ه» است!!
- مرعشی، دایی انقلاب است!!
- «ف.ه» آبجی انقلاب است!!
- و لابد در سال 88 انقلاب، عاق والدین شده!!!!
بگذار کتمان نکنم که حال طنز نوشتن ندارم! بگذار بگویم؛ ما را هم بابا اکبری بود که انقلاب را فرزند خودش نمیدانست، بلکه خود را تا خرخره بدهکار انقلاب و ولی فقیه و این ملت میدانست که عدل تیر خورد به گلویش!! خون و خرخره ... راستی که از بابا اکبر ما تا بابا اکبر بعضیها خیلی تفاوته... بابا اکبر ما چه وقتی که اومد، چه اون وقتی که رفت، چه اون وقتی که با لباس خاکی و خونی برگشت، هرگز تیتر یک بیبیسی نشد! اون بنده خدا حتی وقتی نامزد هم شد، تیتر یک بیبیسی نشد! نخیر عزیز! اتفاقا خوشا به حال من... من را بابا اکبری بود که امام به چهره نورانیاش غبطه میخورد! نخیر عزیز! انقلاب، فرزند بابا اکبر شما نیست. انقلاب، داداشی به نام بیبیسی نداشت... و تو بگذار بیبیسی در حسرت صورتهای غیرنورانی بماند!!
آهای ثبت احوال! اگر در شناسنامه طرف، نامی از انقلاب نیست، بیا و روشنگری کن... با این دست فرمون، بعید نیست فردا بگن؛ «بابا، اسلام رو فرزند خود میدونه!»... اینایی که ما میبینیم، پس فردا میگن؛«من داداش کوچیکه خدا محسوب میشم!!»
منبع: http://www.jahannews.com/vdcgzu9xyak97w4.rpra.html
یا علی
- ۹۲/۰۲/۲۸
و در جواب این مطلب همون سر تیتری که خودتون زدین کافیه!!!
اون صلوات بالای صفحه رو که اول خوندم واقعاً کیف کردم.