بسم الله
سلام
این داستان از خودمه و هرگونه تشابه اسمی و رسمی که با بعضیا میبینین کاملا عمدیه. نقلش هم با ذکر منبع بلامانعه
یک بود یکی نبود، یک روز اکبر آقا (همون بابای انقلاب خودمون) تو خونه نشسته بود (شایدم ایستاده بود یا خوابیده بود) که یکی باهاش تماس گرفت، نگاه کرد به آیدی کالر (بله اونا اون زمان آیدی کالر داشتن چون از اول مایه دار بودن) دید کد +33 افتاده فهمید از فرانسه است، گوشی رو برداشت و دید امام هستن، سلام و احوالپرسی همیشگی و ... بعد امام گفت اکبر جان اینجا به من خیلی خوش میگذره، من میگم نمیشه انقلابو بیخیال شیم من همینجا تو فرانسه بمونم هوای خوب و مردم خوب و آرامش و... خلاصه لذتشو ببرم؟ بابای انقلابو میگی یهو عصبانی شد گفت آقاجان این چه صحبتیه؟ مردم چی میگن؟ خلاصه اینجا آیت الله ما امام رو برگدوندن و امام اومدن و انقلاب کردند اما خودتون قضاوت کنید اگه حاج آقا امام رو بر نگردونده بود انقلاب به نام امام نوشته میشد؟ عمرا. خود حاج آقا میتونست انقلاب کنه و اونوقت دیگه این انقلاب بی نام هاشمی رفسنجانی در هیچ جای جهان شناخته شده نبود، اما اینکارو نکرد، چرا؟ تواضع آقا تواضع
بعد از انقلاب یک روز دیگه امام تماس گرفتن با حاج آقا گفتن اکبر جان این شعار چطوره؟ حالا هی تلفن خش خش میکرد (این مهدی با تلفن ور میرفت)، حاجی گفت چه شعاری؟ امام گفتن نه غ....خخخخخششششششش نه شر...خخخخششششش ج....خخخششششششش، اکبر آقا گفت آقا صداتون خش خش میکرد میشه تکرار کنید؟ دوباره امام تکرار کردند نه غ....خخخخخششششششش نه شر...خخخخششششش ج....خخخششششششش اکبر آقا با توجه به هوش سرشارشون گفتند امام تنها چیزی که میتونن گفته باشن اینه: نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، بعد به امام گفتن آقا من مخالفم. یعنی چی؟ باید بگیم نه غربی نه شرقی جمهوری اسلامی، خلاصه اینکه این شعار امام در سینه آیت الله حفظ شد تا به موقع خاطره اش رو تعریف کنند. در سال 88 هم جوونای مملکت که به تقلب آشکار در انتخابات معترض بودند در اصل شعاری رو میدادند که امام سالها پیش موافق بودند با سر دادنش اما خب آقای هاشمی نگذاشته بودند. (فقط ببینید آقای هاشمی چند بار امامو نجات داده ها)، بله خاطره موافقت امام با حذف مرگ بر آمریکا و مرگ بر ضد ولایت فقیه رو هم که خودتون میدونید.
القصه طوطیان شکرشکن روایت میکنند که آیت الله ما از این خاطرات از امام فراوون دارند اما امام به ایشون سفارش کرده بودند که شما اینارو نگو چون مردم ما جنبه ندارن اوردوز (over dose) میکنن از این همه تفاوتایی که خاطرات شما با مواضع قبلی من داره، شما صبر کن حاج حسن کلیدساز ما بیاد روی صحنه، بعد که ایشون دلا رو آماده کرد شما روضه ی آخرو بخون و دلا رو روانه ی کاخ سفید کن پیش حسین جون.
این بود قصه ی ما، اگه منو ندیدید حلال کنید برو بکس.
پ.ن.1. بیت امام (ره) که درباره این خاطرات آیت الله هیچ نظری ندارند و تازه اونام نظرات امام رو راحت تحریف میکنند روشون میشه اون دنیا تو چشم پدر و پدربزرگشون نگاه کنن آیا؟
پ.ن.2. اگه کسی فکر میکنه من کسی رو در این پست مسخره کردم اشتباه میکنه. اینا برا شما جوکه، برا حاج آقای ما خاطره است.
یا علی
سلام بر تو ای باب المراد
****************
شهادت جانسوز ابن الرضا، حضرت جوادالائمه
امام محمد ابن علی الجواد(ع)
بر عموم شیعیان تسلیت باد.
بسم الله
سلام
ﺭﺍﻭﯼ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻔﺤﺺ ﺷﻬﺪﺍ ﺑﻮﺩﻩ، ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﺪ: ﺩﺭ ﺗﻔﺤﺺ ﺷﻬﺪﺍ، ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﯾﮏ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺎﻧﺰﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﻭ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺯ: ﺳﺠﺪﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﻇﻬﺮ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩ. ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ. ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺷﻮﺕ ﺧﻮﺑﯽ ﺯﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﻮﺷﻢ ﺁﻣﺪ.
ﺭﺍﻭﯼ ﺩﺭ ﺳﻄﺮ ﺁﺧﺮ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ: ﺩﺍﺭﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ ﺷﺎﻧﺰﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﻡ!
سیدِ حسنی: و منم مثل این راوی دارم فکر میکنم. فکر کنم 16 سالی کوچکتر باشم !!!
برای خوندن سخن رهبری برید ادامه مطلب: